Tuesday 25 March 2008

The match did not light the fire to burn a Baha’i in Shiraz

Several attempts were made to set a Baha’i in Shiraz ablaze, but they all failed. He was chained to a tree and soaked in petrol with the intent to burn him alive, but the matches did not light the fire. The ones responsible for this cruelty claimed in their letter that the fire would not burn him if he was a true believer in God and had faith like the parable of the time of Abraham walking through fire. The heartless ones who inflicted this mad act claimed that a lesson is to be learnt from this… but who was to learn the lesson? The power of faith prevailed as the Baha’i was not set ablaze when each match was struck.

The following is the letter written to the authorities in Shiraz explaining this harrowing case:
اداره محترم اداره اطلاعات استان فارس

محترما پيرو نامه تهديد آميزی که در تاريخ ٢٧/١٢/١٣٨٦ از سوی گروهی که خود را سربازان گمنام امام زمان معرفی کرده بودند (که کپی آن ضميمه ميباشد) مبنی بر اعدام انقلابی من وهشت نفر ديگر به دليل بهايی بودن در ملا عام در تاريخ امروز ٢٩/١٢/١٣٨٦ جهت انجام کار در خيابان سعدی اتومبيل وانت خود را در خيابان داوری پارک نموده و سپس به خيابان سعدی رفتم٠ پس از برگشت هنگامی که درب اتومبيل خود را باز نموده متوجه فردی شدم که يک ظرف ٤ ليتری دستش بود و از من تقاضای بنزين کرد و گفت خانواده در ماشين هستند لطفا اگر ممکن است مقداری بنزين به من بدهيد تا به پمپ بنزين برسم٠ من هم درب باک را باز کردم ولی شلنگ نداشتم خودش رفت از صندوق عقب پرايد سفيد رنگ که خانمی با چادر مشکی روی صندلی جلوی اتومبيل نشسته بود برداشت و آمد خودش بنزين را کشيد زمانی که ظرف ٤ ليتری پر شد او ظرف را روی زمين گذاشت و از پشت مرا محکم گرفت و يک دستش را روی دهانم گذاشت در همان لحظه فرد ديگری که از داخل پياده رو در حرکت بود به ما نزديک شد و با هم کمک کردند من را نزديک يک درخت بردند و با زنجير و يک قفل گردن مرا به درخت بسته و سپس بنزين را روی من ريختند نفر اول سريع رفت بطرف اتومبيل و سوار شد و نفر ديگر هم يک کبريت زد بطرف من انداخت روشن نشد کبريت دوم همزمان با روشن شدن خاموش شد٠ کبريت سوم هم به لباس من خورد و باز خاموش شد و چهارمين کبريت و آخرين کبريت روی زمين جلوی پای من افتاد کمی روشن شد و با کفش روی آن گذاشتم خاموش شد پس از آن او فرار کرد و سوار پرايد شد و صحنه را ترک کردند٠ دو کودک که در پياده رو مشغول دوچرخه سواری بودند من را ديدند٠ آنها را صدا کردم در همان موقع يکی از همسايه ها با اتومبيلش از منزل خارج شد٠ او را صدا کردم و آمد و صحنه را که ديد ترسيد به او گفتم به ١١٠ زنگ بزن ولی او گفت من اهل اينجا نيستم به کس ديگری بگو٠ سپس او رفت و همسايه های ديگر همديگر را خبر کردند٠ جمعيتی آنجا جمع شدند٠ خودم هم کمی حالم بهتر شد٠ متوجه موبايل خودم شدم٠ به ١١٠ زنگ زدم ديگر همسايه ها هم تماس گرفتند٠ از کلانتری زند پس از نيم ساعت آمدند و اول سعی کردند با تبر زنجير را پاره کنند نتوانستند٠ بعد يکی از همسايه ها کليد آورد و بالاخره قفل باز شد٠ سپس يکی از مامورين داخل اتومبيل من نشست و به اتفاق به کلانتری رفتيم و گزارش تهيه شد که به پيوست يک نسخه تقديم ميگردد٠
با کمال احترام
امضاء
٢٩/١٢/٨٦

ضميمه

بنام الله پاسدار خون شهيدان و درهم کوبنده مفسدين و ستمگران

جناب آقای٠٠٠

برگی ديگر بر لوح زرين انقلاب اسلامی به ثبت ميرسد تا آيندگان بدانند که اسلام و مسلمين هوشيارند و فريب سرسپردگان و جاسوسان اسرائيلی را نخواهند خورد و نخواهند گذاشت پيروان آيين ناب محمدی فريب شيادانی چون شما را بخورند بنابراين طبق تحقيقات انجام گرفته توسط سربازان گمنام امام زمان مستقر در شهر شهيد محراب آيت الله دستغيب شما و هشت تن از مفسدين ديگر به اعدام انقلابی محکوم شده و بزودی اين حکم در ملا عام انجام ميپذيرد٠ حال شمايی که پيرو پيامبر دروغين بهاالله و سيد باب ميباشيد اگر واقعا آنها بر حق اند از آنها بخواهيد که جلوی اين حکم را بگيرند و استغفرالله همانند ابراهيم خليل که خداوند آتش را بر او سرد گردانيد آنها هم آتش را بر شما سرد گردانند٠ باشد تا این درس عبرتی باشد برای همکيشان شما٠

2 comments:

Anonymous said...

همگان میدانیم که دستان پنهان و غیر قانونی بنام سربازان گمنام امام زمان در صدد اذیت و آزار ما بهائیان ایران هستند ولی با اندک تاملی ریشه اعمال اینچنینی در تعصب و تحجر است که متاسفانه بعد از گذشت چند دهه از درجه آن کاسته نشده است . امید است در این مسیر تائیدات حق شامل حال بهائیان ایران باشد .

ADL said...

تائیدات الهی پیوسته شامل حال بهائیان بوده است. بیت العدل اعظم الهی در پیام اخیر خود به پیروان حضرت بهاالله در مهد امرالله میفرمایند: «در طی سی سال گذشته، شما عزیزان در مقابل طوفان بلا با اطمینان قلبی از اینکه چنین مصائب و ابتلائاتی "مبشر سعادت وفلاحی است که مشیت یزدانی برای عالم انسانی مقدر فرموده" استقامت و ایستادگی نموده اید.»